• وبلاگ : قصر يخي
  • يادداشت : چشم انتظار
  • نظرات : 0 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام مجدد .

    اين شعر هم تقديم شما و دوستان :

    بگذار همه بدانند
    چه قدر دلم مي‌خواست روي شانه‌هاي تو
    به خواب روم.

    تو آرام بلند شدي
    دست‌هايم را از هم گشودي
    موهاي پريشانم را شانه زدي.

    حالا اين دختر کوچک
    که مدام تو را مي‌خواهد
    خسته‌ام کرده است.

    او حرف‌هاي مرا نمي‌فهمد
    بيا و برايش بگو
    که ديگر باز نخواهي گشت .