سلام مجدد .
اين شعر هم تقديم شما و دوستان :
بگذار همه بدانندچه قدر دلم ميخواست روي شانههاي توبه خواب روم.
تو آرام بلند شديدستهايم را از هم گشوديموهاي پريشانم را شانه زدي.
حالا اين دختر کوچککه مدام تو را ميخواهدخستهام کرده است.
او حرفهاي مرا نميفهمدبيا و برايش بگوکه ديگر باز نخواهي گشت .