راستي
مي داني هنوز هم عاشق چراغ هاي قرمز راهنمايي ام !
قانون را رعايت مي کنم
که دستان تو را حس
کنم !
عاشق باران مي شوم
که در زير چتر خود آغوش تو را بيابم
و پنهان مي کنم تو را
از عبور آشنايي که از کنار ما مي
گذرد
عاشق کتاب مي شوم
که در پي جستجوي آن، اردي بهشت مرا
پر از دغدغه مي کرد
عاشق قرار مي شوم
که صداي تو را در دقايق بي وزني خود
حس کنم
و بي قرار چشمان تو شوم
عاشق طراحي مي شوم
يادت مي آيد
طراحي اجزاء تن تو و لمس لطيف ترين حس بودن
که صبح مرا پر ستاره کرد و
پاياني که تکرار طراحي را براي تو رقم زد
حتي عاشق بادکنک ها مي شوم
که ترس تو از آن ها
برايم غريب مي نمود
عاشق طوفان مي شوم
که لحظه اي در آن بنشينم و تو را
در کنار خود حس کنم
عاشق کولاژ مي شوم
که درب را براي عبور تو بگشايم و رنگي
ترين خريدهاي تو را
ببينم.
عاشق ترانه مي شوم
عاشق شعر مي شوم
عاشق نقش مي شوم
عاشق بوسه هاي پنهاني مي شوم
عاشق لحظه هاي بي درنگ مي شوم
براي تو مي نويسم بانو !
تو خوب مي داني
از چه حرف مي زنم
"از هر آنچه که تو برايم آفريدي."
دلتنگ خاطرات نباش
عاشق آن ها بمان
با آرزوي موفقيت و يک دنيا لبخند